خدمتی همپای شهادت
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۰۸۲۲۴
« مدتی پیش در جمع دوستان گفتم موقع مجروح شدنم، نمیدانم چرا با وجود اینکه دو نفر از دوستان صمیمیام که در دو طرف من ایستاده بودند، شهید شدند اما من نه. یکی از رفقا گفت شاید تقدیر خدا این بوده است که سالها در جوار رزمندگان خدمت کنی و آزموده شوی! »
به گزارش خبرنگار ایمنا، در کولهبار خاطراتش علاوه بر صدای سوتی که حاصل موج انفجار روزهای جنگ بوده و همیشه در گوشش طنینانداز است و اثر دو ترکشی که لب و بازویش را پاره کرده است، خاطرات تلخ و شیرین پرستاری ۲۸ ساله از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس که به قول خودش صادقانه و عاشقانه بوده است، نیز وجود دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ابراهیم جمشیدیان در گفتوگو با خبرنگار ایمنا میگوید: هنوز هم گاهی به بیمارستان رجایی سر میزنم، اما هر دفعه از دلتنگی خودم پشیمان میشوم. دوستان جانباز وقتی مرا میبینند، گویی برادر، پدر یا نزدیکترین کس خود را میبینند، خوشحال به سمتم میآیند و مرا در آغوش میگیرند، اما امان از وقت خداحافظی! تحمل بغض و ناراحتی آنها، موقع خروج از سالن، برایم بسیار سخت است.
پنسهایی به طول دو متر آماده شدسال ۷۱ بود که بنابر تصمیم دکتر سپهری که روانپزشک جانبازان اعصاب و روان بود، یک بخش جدید به بیمارستان اضافه شد. شرایط تغییر کرد. ایجاد پنسهایی که گاهی تا دو متر طول داشت و مجهز کردن دربها و پنجرهها ما را به تعجب وا میداشت، اما وقتی چندین رزمنده درگیر مشکلات اعصاب و روان از بیمارستان فارابی به آنجا منتقل شدند، دلیل این کارها را فهمیدیم. ورود این بیماران و انتقال ما به بخش اعصاب و روان مرکز، گرچه کار را بسیار دشوارتر کرد، اما دریچههایی از معرفت به رویمان گشود. از ۱۰ جانبازی که برای نخستینبار به بیمارستان آمدند، چهار نفر الان شهید شدهاند و شش نفر هنوز هم تحت درمان هستند. وظیفه حمام کردن، بردن به دستشویی، جابهجا کردن، غذا دادن از جمله مسئولیتهای من بود، چرا که هدف من خدمت به جانبازان بود و برایم فرقی نمیکرد که مددجو ضایعه نخاعی باشد یا جانباز اعصاب و روان.
ترو خشک کردن افرادی که هم بیمار و هم از طرف جامعه و خانواده طرد شده بودند، کار مشکلی بود که فقط عشق آنرا آسان میکرد. به خاطر این تغییر، کار ما شیفتی شد. ۲۴ ساعت در بیمارستان بودم و ۴۸ ساعت استراحت. از این فرصت برای تکمیل تحصیلاتم استفاده کردم. برای دورهای هم مسئولیت بخش را به من سپردند و در دورهای دیگر مسئول کارگاه جانبازان اعصاب و روان شدم. کارگاه هم ازبخشهایی چون حصیربافی، نقاشی، ساخت آویز تشکیل شده بود و این امکان را به خانوادههایشان میداد که برای مدتی آنها را سرگرم کند تا کمتر تحت فشار باشند.
گردش دستهجمعی سهشنبههابرای بهبود اوضاع روحی جانبازان، قرار شد که سهشنبه هر هفته برای تفریح و گردش به خارج از بیمارستان برویم. امامزاده، کنار رودخانه، پارک ناژوان و خلاصه هر جای باصفایی که میسر بود. دوشنبه شبها از آشپزخانه بیمارستان تمام مواد لازم را میگرفتم و فردا صبح به همراه آشپز و حدود هشت پرستار، جانبازان را برای گردش میبردیم.
به دلیل کم کردن تحرکات آنها، به ناچار دوزهای بالایی از مواد آرامبخش تجویز میشد که اگر حتی ذرهای از آن به افراد عادی دادهشود شاید برای ۲۴ ساعت به خواب بروند، اما گاهی مصرف ۷۰- ۶۰ تا از این قرصها حتی برای ساعتی نمیتوانست جانباز را به خواب وادار کند. اوضاع در این حد سخت و عجیب بود. به خاطر کم شدن اثر این داروها که موجب عدم تحرک آنها میشد، من یک روز در میان، آنها را برای پیادهروی دسته جمعی به اطراف بیمارستان میبردم. در آن سالها نواحی کنار بیمارستان، باغات بسیار با صفایی بود که اکثر اوقات جوی آبی هم از کنار آنها میگذشت. بردن حدود ۶۰ جانباز اعصاب و روان به اندازه پنج کیلومتر، خودش ماجرای مفصلی بود. یک صف طویل، به راه میافتاد و باید مواظب همه جوانب بودیم. کسی عقب نیافتد و یا زیاد جلو نرود. همیشه با خودمان چای یا تخمه میبردیم و اگر سبزهزار یا جای مناسبی پیدا میکردیم، مینشستیم تا خستگی آنها در برود، صبح که بیرون میرفتیم، موقع ناهار به بیمارستان برمیگشتیم. این پیادهروی تقریباً ۱۲ سال متوالی انجام شد و تا سال ۱۳۸۵ ادامه یافت.
گاهی مشت میخوردم و روزها چشمم کبود بودزیاد اتفاق میافتاد که جانبازی دچار تحرکات شدید شود و اوضاع وی از کنترل خارج شود. این موجگرفتگی گاهاً به قدری شدید بود که زور بیمار را ۱۰ برابر میکرد، نمیدانم چگونه توصیف کنم. در این اوضاع ۱۰ تا پرستار هم نمیتوانست آنها را کنترل کند. ما برای اینکه این جانبازان به خود یا دیگران آسیب نرسانند، مجبور بودیم دستانشان را محکم بگیریم تا اینکه حمله فروکش کند یا آمپول آرامبخش تزریق شود. در این فاصله بارها مشت به صورتم خورد و روزها چشمم کبود بود. در یکی دیگر از این اتفاقات انگشتم شکست، اما خدا گواه است نیت اخروی و خدایی من این دردها را برایم آسان میکرد. البته الان، داروها و امکانات پیشرفتهتر شده است و هم نیروهایی به عنوان بادیگارد به کادر درمان بیمارستان اضافه شدهاند تا کنترل اوضاع آسانتر شود.پنسها هم برداشته شده و شیشههای نشکن جایگزین آن شده است.
خدمت به رزمندگان به جای توفیق شهادتمدتی پیش در جمع دوستان گفتم موقع مجروح شدنم، نمیدانم چرا با وجود اینکه دو نفر از دوستان صمیمیام که در دو طرف من ایستاده بودند، شهید شدند اما من نه. یکی از رفقا گفت شاید تقدیر خدا این بوده است که سالها در جوار رزمندگان خدمت کنی و آزموده شوی! در هر صورت افتخارم این است که هیچگاه از این شرایط خسته نشدم و ذرهای در عزم و اراده من خللی وارد نشد. در کارنامه کاری حدود ۱۵ سال به عنوان پرستار نمونه بیمارستان شناخته شدم که آخرین نشان به سال قبل از بازنشستگی من برمیگردد و خدا را شاکرم که این خدمت ۲۸ ساله را در اوج خوبی و عشق به پایان رساندم.
اکنون هم هرازگاهی که دلتنگ آنها میشوم، سری به بیمارستان میزنم. جانبازان هنوز هم مرا به خاطر دارند. با شوق زیادی مرا در آغوش میگیرند و با من به صحبت و درد دل میپردازند، اما موقع بیرون رفتن از سالن همه تا پشت شیشهها با بغض بسیار به دنبالم میآیند و همین ناراحتی آنها، مرا از رفتن، پشیمان میکند.
دادا خلیلی که بهترین رفیق جانباز من بودشاید یکی از بهترین رفقای جانباز من در طی این سالها سردار خلیل کاظمی بود که بین بچههای بیمارستان به دادا خلیل معروف بود. او با تمام شرایط بسیار نامساعد و بدی که داشت، همیشه مهربان بود. دائماً یا وضو میگرفت یا در حال نماز خواندن بود به طوری که پینهای از جای مهر بر پیشانی او نقش بسته بود. او که در جنگ معاون شهید حسین خرازی نیز بود، به زعم تمام پزشکان مرکز، بیماری بود که هیچ پیشزمینه ژنتیک یا خانوادگی برای ابتلاء به افسردگی حاد نداشت و تمام مشکلاتش، نتیجه ضایعه مغزی حاصل از موج انفجار در جنگ بود. شاید از ۲۴ ساعت شبانهروز، هیچ لحظهای قادر به خوابیدن نبود. دوز دارویی بسیار بالایی میگرفت، اما در او اثر نمیکرد. بیشتر از همه با من رفیق بود و کنار من کمی آرام میگرفت. خانوادهاش با وجود شرایط سختی که داشت ۱۰ روز از هر ماه، او را به خانه خودشان میبردند. هر چقدر اصرار میکردیم که لزومی برای این کار نیست، قبول نمیکردند. آنها هم مثل ما عاشق دادا خلیل بودند. آنها حتی یک ریال هم بابت جانبازی و درمان او دریافت نمیکردند و حتی ماشینی هم که از طرف بنیاد برای ایاب و ذهاب او به آنها تعلق گرفت را پس دادند. دادا خلیل چند سال بعد به درجه رفیع شهادت نائل شد و در جوار سرداران همرزم شهیدش در گلستان شهدای اصفهان آرام گرفت.
کد خبر 623595منبع: ایمنا
کلیدواژه: دفاع مقدس روز پرستار جانبازان قطع نخاعی جانبازان دفاع مقدس جانبازان اعصاب و روان بيمارستان شهيد رجايي شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق اعصاب و روان سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۰۸۲۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زخمی شدن ۶۴۰۰ نظامی صهیونیست از ابتدای جنگ غزه
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما؛ به نقل از کانال تلگرامی خبرگزاری شهاب، اداره توانبخشی وزارت جنگ (دفاع) اسرائیل اعلام کرد که از ابتدای جنگ غزه، شش هزار و ۴۰۰ سرباز زخمی به این اداره منتقل شدند که این آمار سه برابر تعداد زخمیها در سال ۲۰۲۲ است.
خبرگزاری شهاب در خبر فوری دیگر اعلام کرد که در اثر حمله هوایی اسرائیل به شرق اردوگاه البریج در مرکز نوار غزه، ۴ فلسطینی شهید و تعدادی دیگر زخمی شدند.
شهادت ۱۳۷۵۰ کودک در جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه
به گزارش خبرگزاری سما، یونیسف شهادت ۱۳ هزار و ۷۵۰ کودک در جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه را تایید کرد.
یونیسف همچنین اعلام کرد: ۱۰ کودک فلسطینی ساعاتی پس از تصمیم شورای امنیت برای توقف آتش بش در غزه به شهادت رسیدند.
بی تابی و ضعف کودک شیرخوار در غزه به سبب سوءتغذیه
کانال تلگرام قدس پرس، تصاویری از کودک شیرخوار فلسطینی منتشر کرد که به سبب محاصره و جنگ گرسنگی که اسرائیل علیه غزه و شمال آن به راه انداخته است، از سوء تغذیه و کم آبی رنج میبرد.
جدیدترین آمار شهدا و زخمیهای جنگ نسل کشی رژیم صهیونیستی در غزه
به گزارش کانال تلگرامی خبرگزاری شهاب، وزارت بهداشت فلسطین در غزه روز چهارشنبه اعلام کرد ارتش رژیم اشغالگر در ۲۴ ساعت گذشته ۸ مورد کشتار علیه خانوادههای فلسطینی در نوار غزه مرتکب شد. در این حملات ۷۶ فلسطینی که بیشتر آنان کودک و زن هستند، شهید و ۱۰۲ نفر دیگر زخمی شدند.
وزارت بهداشت غزه همچنین افزود: آمار شهدا در نوار غزه از تاریخ ۷ اکتبر گذشته به ۳۲ هزار و ۴۹۰ نفر رسید و ۷۴ هزار و ۸۸۹ نفر هم تاکنون زخمی شدند.
بنا بر اعلام وزارت بهداشت غزه، شماری از قربانیان همچنان در زیر آوارها و جادهها قرار دارند و نیروهای امداد و نجات قادر به دسترسی به آنان نیستند.
تصاویری از غم و ناراحتی جوان فلسطینی در پی شهادت خواهر زاده اش در مرکز نوار غزه
کانال تلگرامی فلسطین پست تصاویری از غم و ناراحتی جوان فلسطینی در پی شهادت خواهر زاده اش در حمله هوایی رژیم صهیونیستی به خانه آنها در منطقه الزوایده در مرکز نوار غزه منتشر کرد.
بازداشت ۸ راننده کامیون حامل کمکهای انسانی به دست نظامیان صهیونیست
به گزارش کانال تلگرامی خبرگزاری سند، نظامیان اشغالگر ۸ راننده کامیون حامل کمکهای انسانی را در حین بازگشت از شمال غزه بازداشت کردند.
در اثر حمله هوایی اسرائیل به شهرک الزوایده در مرکز نوار غزه یک زن به همراه فرزندش شهید شدند. شهدا و زخمیهای این حمله به بیمارستان شهدای الاقصی منتقل شدند.
مناطق اطراف میدان الکویت در جنوب شرق شهر غزه نیز هدف حمله توپخانهای ارتش اسرائیل قرار گرفت.
انتشار تصویری از بیمارستان الشفاء در غزه
کانال تلگرامی یونیوز با انتشار تصویری از بیمارستان شفاء در غرب غزه از ادامه محاصره بیمارستان توسط نظامیان رژیم صهیونیستی برای دهمین روز متوالی خبر داد و نوشت، ارتش اسرائیل برخی از خانههای اطراف بیمارستان را آتش زده است.
انتقال ۲۲ شهید طی ۳ روز گذشته به بیمارستان المعمدانی
به گزارش کانال تلگرامی خبرگزاری سند، خبرنگار این شبکه اعلام کرد در سه روز گذشته ۲۲ شهید و ۱۷ زخمی به بیمارستان المعمدانی منتقل شدند.
خبرنگار سند افزود: روز چهارشنبه ۷ شهید و ۱۷ زخمی، دیروز ۵ شهید و پریروز نیز اجساد ۱۲ شهید فلسطینی به بیمارستان المعمدانی منتقل شدند.
خبرگزاری سند در خبری دیگر اعلام کرد نظامیان صهیونیست صبح امروز «لمیس منصور» همسر شهید «مجاهد برکات منصور» مجری عملیات غرب رام را بازداشت کردند. نظامیان اشغالگر یا یورش به خانه شهید «برکات منصور» در روستای دیربزیع، همسر وی را بازداشت کردند.
۸۱ شهید در ۲۴ ساعت گذشته در بخشهای مختلف غزه
شبکه تلویزیونی العالم ضمن انتشار گزارشی از خبرنگار خود، تحولات ۲۴ ساعت گذشته در نوار غزه را که به شهادت ۸۱ نفر منجر شد تشریح کرد.
مناطق مختلف نوار غزه و حتی مناطق جنوب در ۲۴ ساعت گذشته هدف حمله قرار گرفت و شب گذشته در ادامه جنگ علیه خبرنگاران، علا عبدالمنعم به همراه همسر و فرزندانش در بمباران منزلی که در رفح واقع در جنوب نوار غزه به آن نقل مکان کرده بودند به شهادت رسید. چند بخش در مناطق مختلف در جنوب و شمال نوار غزه هدف بمبارانهای مستمر قرار گرفتند. در جنوب نوار غزه منزل یک خانواده در شهر رفح بمباران شد که ۹ نفر که اغلب کودک و زن بودند شهید شدند. این خانواده در هفت روز قبل بارها هدف قرار گرفتند و دهها شهید تقدیم کرده اند. در بمباران شهر رفح منطقه شبوره و یک مرغداری در شرق این شهر به علاوه چند نقطه دیگر هدف قرار گرفتند که نشانگر تمرکز نیروهای اشغالگر بر این شهر است. در شهر خانیونس نیز چندین خانه فلسطینیها بمباران شد و اشغالگران تعدادی از منازل را هم در اطراف مجتمع پزشکی ناصر آتش زدند. اشغالگران یک بار دیگر به این مرکز درمانی یورش بردند و تعدادی از نیروهای درمان و آوارگان را بازداشت کردند و بعد از آن که دستور تخلیه بیمارستان را دادند به جوانان فلسطینی شلیک کردند. اشغالگران به بیمارستان آمریکایی در خانیونس و کادر درمان آن حمله و تعدادی از آنها را بازداشت کردند. اشغالگران همچنین به کارمندان هلال احمر که بیمارستان الامل وابسته به آن است حمله ور شدند. نیروهای ارتش رژیم صهیونیستی چند خانه متعلق به شهروندان فلسطینی را پیرامون این بیمارستان تخریب کردند ضمن آن که خانیونس در مناطق شرقی و نیز چادرهای آوارگان هدف حملات متعدد قرار گرفت که به شهادت جمعی از آنها منجر شد. تعدادی از این شهدا در ۲۴ ساعت گذشته به بیمارستان اروپایی و بیمارستان شهدای الاقصی منتقل شدند. در استان مرکزی غزه در حمله توپخانهای به شرق اردوگاه البریج دو نفر شهید شدند و نیروهای اشغالگر به این منظقه حمله کردند. یک شهید و چند مجروح نیز حاصل بمباران منطقه اسرا در مرکز غزه بود. در شمال غرب اردوگاه النصیرات در مرکز نوار غزه تعدادی منزل که به اسرای آزاد شده اختصاص داده شده بود به طور کامل ویران شده است و هرکس که تلاش کند به این منطقه نزدیک شود هدف قرار میگیرد. در شمال نوار غزه هم ارتش اسرائیل تعدادی از خانهها را در اطراف بیمارستان شفا هدف قرار داد و محل تجمع تعدادی از شهروندان فلسطینی در شرق غزه نیز هدف اشغالگران قرار گرفت که بر اثر آن تعدادی شهید و مجروح شدند. این افراد برای گرفتن چترهایی جمع شده بودند که حامل کمکهای بشردوستانه بود. این شهدا و مجروحان به بیمارستان شفا منتقل نشدند، چون این مرکز درمانی کاملا از خدمت خارج شده است و امروز تصاویری از این بیمارستان منتشر شد که نشان میدهد بخشهای مختلف آن به دست اشغالگران در آتش سوخته است و ادعا شد که اشغالگران از میان تخت بیماران داخل این بیمارستان در حال جنگیدن هستند که این ادعا را وزارت بهداشت غزه رد کرد. نیروهای مقاومت در سه محور با اشغالگران درگیر هستند. یکی از این محورها پیرامون بیمارستان شفا است. در این درگیریها تعدادی از خودروهای اشغالگران از کار افتاد.
اوضاع سخت آوارگان از زبان زنان فلسطینی
شهروند فلسطینی: در مدارس زندگی میکنیم. منازلمان را ترک کردیم. آواره شدیم! برای در امان بودن این کار را کردیم. با مشکلات زیادی مواجه هستم. غذا و آب بسیار کمی داریم. بیماریهای فرزندانمان.. از فامیل و نزدیکان خود دور شدیم. در عین حال نمیدانیم که آینده چطور خواهد شد؟ شرایط گرسنگی که امروز هست تا کی ادامه خواهد داشت، فردا یا تا یک سال دیگر؟
شهروند فلسطینی: ما از بیت حانون کوچ کردیم. به بیت لاهیا رفتیم. بعد به اردوگاه اشاطئ رفتیم. دچار مشکلات خیلی زیادی شدیم. هیچ چیزی نداریم. بچههای کوچک و بزرگمان همگی از گرسنگی و تشنگی رنج میبرند. بیماریهای عفونی در همه مدارس سرایت کرده. بچهها و زنان، کوچک و بزرگ همه بیمار شده اند. کشورهای عربی هیچ کاری برای ما نکردند. ما را مشاهده میکنند، اما هیچ کاری برای ما انجام نمیشود. فکر میکنند ما زنده هستیم. ما زنده نیستیم. ما مرده ایم. تمام.
شهروند فلسطینی: ما در اردوگاه جبالیا بودیم. اوضاع بسیار بد بود. هیچ چیزی برای خوردن نبود. نصف نان برای یک روز بود. منازلمان بمباران شد. ماه رمضان هم در اینجا بسیار سخت است. نه گاز، نه برق، نه آب و نه غذا.. هیچ چیزی نداریم.
۳ شهید در حمله اشغالگران به شهر جنین
سه جوان فلسطینی بامداد چهارشنبه در شهر و اردوگاه جنین در شمال کرانه باختری به شهادت رسیدند و تعدادی دیگر مجروح شدند. یکی از افراد با گلوله اشغالگران و دو نفر دیگر بر اثر بمباران پهپاد رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند.